یه روز قشنگ دوس داشتنی ولی با ترس
اینم عکس مامانی تو ماشین پدرجون که داریم میریم بیمارستان که تو رو بیرون بیاریم،که مادرجون فریدونکناریم باهامون اومد تا ساعت٤ پیشمون بود بعدش با عموجون وعمه جون که ملاقات اومده بودن رفت.مادرجون گرگانیم که طفلی تا صبح به خاطر تو موش موشک بیدار بود که فرداش پدرجونو بابایی اومدن دنبالمون که بریم خونمون. ...
نویسنده :
مامی یلدا
15:13